چهار قانون و تکنیک مهم فرزند پروری

قانون اول: قانون امنیت

قانون اول تو بازی پرورش مسافر کوچولوها، قانون امنیته. مسافر کوچولو می‌ترسه، نمی‌تونه برای خودش غذا تهیه کنه، گرسنه‌اش میشه، خسته می‌شه، کم میاره. اگر امنیت بچه رو تامین نکنیم، اصلاً بازی نکردیم.

قانون دوم: قانون آگاهی

مسافرکوچولو، مسافره، نمیدونه. آگاهی نداره، آخه طفلک از کجا بدونه تو ایران به‌دنیا اومده یا تو چین. تو سوئد یا برزیل، از کجا بدونه مامانش وسواسیه که دوبار دستش رو آب بکشه.

بچه در حال پریدن روی مبل و بازی است …. پدر: نکن بچه….بچه ادامه میدهد …. پدر: میگم نکن، حرف حالیت نمیشه؟ ….. بچه ادامه میدهد. پدر بلند می‌شود تا بچه را کتک بزند …. پدر: مگه نمیدونی رو مبل نباید بپرن.

نه نمیدونه، از کجا بدونه، تو بهشت که مبل نبود، اگر هم بود پریدن روی مبل که اشکال نداشت، اگه مبل هم خراب میشد به‌فرشته‌ها سریع می‌گفتن سریع یک مبل دیگه حاضر میشد.

قانون سوم: قانون استقلال

بچه‌ها مسافر کوچولو‌هستن، مسافر، مسافره نیومده بمونه. کجا بره؟ بره توی جامعه. وارد اجتماع بشه. برای خودش کسی بشه، رکن تربیت ما اینه که طوری بارش بیاریم که بتونه مستقل از پدر و مادرش زندگی کنه. اگه هر کاری کردیم، اما مستقل بارش نیاوردیم، انگار هیچ کاری نکردیم. بچه‌ای که نتونه بدون مادرش زندگی کنه، انگار هنوز از رحم مادر خارج نشده، چه برسه به‌اینکه تربیت شده باشه.

قانون چهارم: قانون رفتار انسانی

مسافر کوچولو ها، در هرکجا که باشن، فرشته نیستن، شیطون هم نیستن. انسان هستن، اگه با اونها مثل انسان رفتار نشه، قانون زیر پا گذاشته شده، هرگونه رفتار غیرانسانی با کودکان، یعنی زیرپا گذاشتن قانون فرزندپروری مسافرکوچولوها، یعنی تولید انواع بیماری‌ها، یعنی تربیت حیوانی و …. .

همۀ پدر و مادرها در حق بچه‌هاشون کوتاهی کردن، اما هروقت از فرزندی می‌خواهیم خاطره‌ای از رفتار غلط پدر و مادرش برامون بگه، اون خاطره، خاطرۀ یک رفتار غیرانسانیه که با اون شده، اون چیزی که بچه رو حسابی زجر میده، مریض می‌کنه، اینه که باهاش رفتار غیرانسانی بشه. حواستون باشه، صاحب اصلی‌شون، روز حساب، بدجوری حساب می‌کشه.

این چهار قانون اونقدر مهمن که باید در طراحی و اجرای تمام تکنیک‌ها و تاکتیک‌های بازی فرزندپروری رعایت بشن. اگر بچه‌ای بیمار بشه، خوب تربیت نشه، به‌خاطر اینه که این چهار قانون رعایت نشده. این نکته رو حتماً به‌خاطر بسپارین.

منبع: تکنیک‌های فرزندپروری

,

برخی رفتارهای والدین در قبال فرزندان

برخی از رفتارهایی که والدین باید در مورد فرزندان خود به آن ها توجه ویژه ای داشته باشند.

به کودک خود برچسب نزنند.

او را با کودکان دیگر مقایسه نکنند.

بیش از حد توان او از او انتظار نداشته باشند.

طبیعت کودک خود را (درون گرا و برون گرا) نفی نکنند.

از حمایت بیش از حد بپرهیزند.

به جای او تصمیم نگیرند و به جای او مشکلاتش را حل نکنند.

از احساس دل سوزی، ترحم و مداخله ی حمایت گرانه پرهیز کنند.

از محکوم کردن او در نزد دیگران به ویژه همسالان اجتناب کنند.

همه ی خواسته ها و توقعات فرزند خود را برآورده نکنند.

تا حد امکان او را تنبیه بدنی نکنند.

از کلمات توهین آمیز و سبک پرهیز کنند.

حس انتقام و کینه توزی را به او القا نکنند.

قوانین و مقررات مدرسه را در نزد کودک به تمسخر نگیرند.

مشکلات عاطفی کودک را در نزد او بیان نکنند.

از پاداش هایی که جنبه رشوه و باج خواهی دارد، پرهیز کنند.

از آموزش های زودرس و یا دیررس، به ویژه در مسائل جنسی، به کودکان پرهیز کنند.

از سرکوب نیازهای کودکان خودداری کنند.

با همه ی فرزندان خود با روش یکسان برخورد نکنند و انتظار یکسان نیز نداشته باشند.

در برابر کودک از نزاع و درگیری بین خود و همسرشان خودداری کنند.

از یاری کردن دائمی کودک در انجام تکالیف درسی او خودداری کنند.

از جهت دادن و برجسته کردن استعدادهای خاص او زودتر از موعد خودداری کنند.

سؤالات و کنجکاوی های مربوط به مسائل جنسی او را سرکوب نکنند.

 

فواید مهارت تفکر خلاق در کودکان

فواید مهارت تفکر خلاق در کودکان

این توانایی در تصمیم گیری و نیز حل مسئله سهیم است، بدین صورت که با استفاده از آن، راه های جایگزین در هنگام تصمیم گیری ها و نیز نتایج متنوعی از اعمال فرد یافت می شود. این ویژگی باعث می شود که فرد فراتر از آنچه که به صورت مستقیم تجربه می کند را دریابد. همچنین در مواقعی که نیازی به تصمیم گیری نیست، این مهارت سبب می شود که او در برخورد با وقایع روزمره زندگی منعطف عمل کرده و خود را با آنها سازگار کن.

پرورش خلاقیت در کودکان

برای تقویت خلاقیت در کودکان راه های زیادی وجود دارد. در زیر به چند مورد پرداخته شده است. توصیف های مثبت از ایده ها و کارهای کودکان، تشویق پرسش های باز با نگاهی مثبت و تحسین آمیز از ایده ها و کارهای خلاقانه کودک استقبال کنید و با پرسش های باز، یعنی پرسش هایی که در آن کودک کمی باید تامل کند، وی را به تفکر خلاقانه سوق دهید.

  • دستیابی به درک عمیق تر از راه هنر

با استفاده از هنر و تشویق کودکان به انتخاب هنر مورد علاقه خود، آنها را به درک عمیق رهنمون شوید.

  • بازی خلاقانه، محیط مناسب

همواره سعی کنید با استفاده از بازی های خلاقانه در محیطی که متناسب با آن بازی هاست، در ارتقای تفکر خلاق کودک بکوشید.

  • موسیقی و فعالیت های حرکتی

موسیقی و فعالیت های حرکتی می تواند به عنوان یکی از راه های مهم پرورش خلاقیت در کودکان مورد استفاده والدین قرار گیرد.

  • بازی ها

والدین عزی میتوانند با استفاده از بازی های گروهی، نمایش، پیک نیک داخلی و داستان خوانی جهت ارتقای خلاقیت کودک خود، گام های موثری بر دارند.

  • اسباب بازی ها

والدین عزیز در خرید اسباب بازی های کودک سعی در انتخاب اسباب بازی های واگرا (انواع لگو ها) در مقابل اسباب بازی های همگرا (انواع پازل) داشته باشند.

EQ مهمتر است یا IQ!؟

EQ مهمتر است  یا IQ

روانشناسی به نام گلمن می‌گوید: هوش شناختی در بهترین شرایط تنها ۲۰ درصد از موفقیت ها را باعث می‌شود و ۸۰درصد از موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می‌دهند.

با وجود آن که هوش بهر(IQ) بالا تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، با این حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانایی‌های تحصیلی تاکید می‌کنند و هوش هیجانی(EQ)، یعنی مجموعه‌ای از توانایی‌ها و صفاتی که بی‌اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند را نادیده می‌گیرند.

حتما تا به حال با افرادی روبه رو شده اید که از هوش کافی برخوردار بوده اما در زندگی اجتماعی و شغلی خود موفق نیستند.

می‌دانیم که معیاری برای سنجش مغز ما به نام IQ (هوش بهر) وجود دارد که سال ها فکر می‌کردیم که فرمانروای بدن است و رفتار ما براساس تشخیصی که او می‌دهد کنترل می‌شود، هرکجا رفتار خردمندانه ای از کسی سرمی زند یا برعکس، سریع به آن نسبت می‌دادیم.

اولین بار در سال ۱۹۹۰ روانشناسی به نام سالوی، اصطلاح هوش هیجانی(EQ ) را برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همدردی با احساسات دیگران و توانایی اداره مطلوب خلق و خو به کار برد. درحقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. به عبارتی عاملی است که به هنگام شکست، در شخص ایجاد انگیزه می‌کند و به واسطه داشتن مهارت های اجتماعی بالا منجر به برقراری رابطه خوب با مردم می‌شود.

روانشناسی به نام گلمن می‌گوید: هوش شناختی در بهترین شرایط تنها ۲۰ درصد از موفقیت ها را باعث می‌شود و ۸۰درصد از موفقیت ها به عوامل دیگر وابسته است و سرنوشت افراد در بسیاری از موقعیت ها در گرو مهارت هایی است که هوش هیجانی را تشکیل می‌دهند.

هوش هیجانی و رضایت از زندگی

ما اگر بتوانیم بین دوقوه عواطف و منطق تعادل برقرار کنیم به حداکثر رضایت از زندگی خواهیم رسید.بسیاری از پژوهش‌ها نشان می‌دهد آن دسته از افرادی که از هوش هیجانی(EQ) پایینی برخوردارند دچار ناخشنودی عمومی می‌شوند به این معنا که بیشتر از سایر افراد جامعه دچار احساس یأس، تنهایی و افسردگی می‌شوند.این افراد غالبا آدم هایی وابسته هستند و خیلی زود شکست می‌خورند.میگناir.افرادی که از هوش هیجانی بالایی برخوردارند افرادی با انگیزه، مهربان و صمیمی بوده و مرکز توجه در یک جمع هستند. هوش هیجانی به فرد کمک می‌کند تا ارتباطات فردی موفق تری داشته باشد، بداند در کجا چگونه صحبت کند، چگونه احساساتش را مدیریت کند.باید دانست که هوش شناختی( IQ) قابل افزودن نیست، اما خانواده‌ها می‌توانند با یکسری آموزش ها هوش هیجانی را در کودکان خود افزایش دهند، به عنوان مثال اکثر خانواده ها به کودکان خود می‌گویند تو هیچ وقت نباید عصبانی شوی، در صورتی که باید به کودکان آموخت چگونه خشم خود را کنترل کنند چرا که کنترل نکردن خشم در فرد باعث می‌شود او در آینده شغل خود و یا بسیاری از موقعیت‌های اجتماعی خود را از دست بدهد.

ارتباط هوش هیجانی و موفقیت

هوش هیجانی عدم موفقیت افراد با ضریب هوش بالا و همچنین موفقیت غیرمنتظره افراد دارای هوش متوسط را تعیین می‌کند. یعنی افرادی با داشتن هوش عمومی متوسط و هوش هیجانی بالا خیلی موفق تر از کسانی هستند که هوش عمومی بالا و هوش هیجانی پایین دارند. پس هوش هیجانی پیش بینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرس ها است.درباره ارتباط میزان موفقیت افراد و هوش هیجانی باید گفت افرادی که هوش هیجانی بالایی دارند، از شادابی، نشاط، سرزندگی و استقلال بیشتری در کار برخوردارند و عملکرد بهتری دارند. همچنین این افراد نسبت به زندگی خوش بین تر بوده و در برابر استرس مقاوم تر و از پیشرفت و موفقیت بیشتری در زندگی برخوردارند.

بررسی های انجام شده در مورد اعتماد به نفس، همدلی، خودابرازی، خوشبینی و تحمل فشارهای روانی که همگی از مؤلفه های هوش هیجانی هستند، نشان می‌دهد که ارتقای این مهارت ها در افراد با ارتقای مهارت های اجتماعی و سلامت و بهداشت روان آنها همبستگی معناداری دارد.

وقتی هوش بهر در زندگی به کمک نمی‌آید

با وجود آنکه هوش بهر بالا تضمین کننده رفاه، شخصیت اجتماعی یا شادکامی در زندگی نیست، با این حال مدارس و فرهنگ ما صرفا بر توانایی های تحصیلی تاکید می‌کنند و هوش هیجانی، یعنی مجموعه ای از توانایی ها و صفاتی که بی اندازه در سرنوشت افراد اهمیت دارند را نادیده می‌گیرند.

نتیجه این وضع خیل عظیم فارغ التحصیلان دانشگاهی است که در سطوح بالای دانشگاهی دارای مدرک اند ولی در پیش پا افتاده‌ترین روابط عاطفی و اجتماعی خود به شدت دارای مشکل اند.زندگی هیجانی حیطه ای است که مانند ریاضیات یا ادبیات می‌تواند در آن مهارتی کم یا زیاد داشت و مجموعه توانایی های خاص خود را می‌طلبد. برخلاف هوش بهر که سابقه حدود ۱۰۰سال تحقیق بر صدها هزار نفر را به همراه دارد، هوش هیجانی مفهوم جدیدی است، در حالی که عده ای معتقدند که هوش بهر را نمی‌توان از طریق تجربه یا آموزش چندان تغییر داد، ولی هوش هیجانی و قابلیت های عاطفی مهم را می‌توان به کودکان آموخت و سطح آن را در بزرگسالان ارتقا داد.